گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
انوار العرفان
جلد هشتم
[سوره النساء ( 4): آیات 7 تا 10 ] ....



ص : 53
اشاره
لِلرِّجالِ نَصِ یبٌ مِمَّا تَرَكَ الْوالِدانِ وَ الْأَقْرَبُونَ وَ لِلنِّساءِ نَصِ یبٌ مِمَّا تَرَكَ الْوالِدانِ وَ الْأَقْرَبُونَ مِمَّا قَلَّ مِنْهُ أَوْ کَثُرَ نَصِیباً مَفْرُوضاً ( 7) وَ إِذا
حَ َ ض رَ الْقِسْمَۀَ أُولُوا الْقُرْبی وَ الْیَتامی وَ الْمَساکِینُ فَارْزُقُوهُمْ مِنْهُ وَ قُولُوا لَهُمْ قَوْلًا مَعْرُوفاً ( 8) وَ لْیَخْشَ الَّذِینَ لَوْ تَرَکُوا مِنْ خَلْفِهِمْ ذُرِّیَّۀً
ضِعافاً خافُوا عَلَیْهِمْ فَلْیَتَّقُوا اللَّهَ وَ لْیَقُولُوا قَوْلًا سَدِیداً ( 9) إِنَّ الَّذِینَ یَأْکُلُونَ أَمْوالَ الْیَتامی ظُلْماً إِنَّما یَأْکُلُونَ فِی بُطُونِهِمْ ناراً وَ سَیَصْ لَوْنَ
( سَعِیراً ( 10
ص: 54
[سوره النساء ( 4): آیه 7] .... ص : 54
اشاره
( لِلرِّجالِ نَصِیبٌ مِمَّا تَرَكَ الْوالِدانِ وَ الْأَقْرَبُونَ وَ لِلنِّساءِ نَصِیبٌ مِمَّا تَرَكَ الْوالِدانِ وَ الْأَقْرَبُونَ مِمَّا قَلَّ مِنْهُ أَوْ کَثُرَ نَصِیباً مَفْرُوضاً ( 7
ترجمه و شرح .... ص : 54
در زمان جاهلیت به زنان و دختران ارث نمیدادند به این بهانه که آنان سوار اسب نمیشوند و از راندن دشمن ناتوانند و ثروت
میت را در میان مردان دورتر تقسیم میکردند لذا خداوند متعال در این آیه مبارکه خط بطلان به قانون غلط دوران جاهلیت کشیده
و دستور میدهد که مردان و زنان در اموالی که از پدر و مادر و نزدیکان باقی میماند سهمی دارند خواه کم باشد یا زیاد بنابر این
هیچکس حق ندارد سهم دیگري را تصرف نماید اینک میفرماید:
براي مردان و فرزندان ذکور سهمی از ترکه پدر و مادر و خویشاوندان هست و همچنین براي زنان و فرزندان اناث هم از ترکه پدر
و مادر و سایر اقوام و اقرباء سهمی هست چه آن مال اندك باشد یا زیاد این سهمی است تعیین شده و واجب الاداء و اینکه حکم
ارث زنان را پس از حکم ارث مردان جداگانه بیان فرموده و نفرموده: للرجال و للنساء نصیب شاید به خاطر اهمیت دادن به ارث
زنان میباشد. این آیه دلالت دارد بر بطلان تعصیب زیرا خداوند متعال میراث را براي تمام مردان و زنان واجب نموده است و اگر
منع زنان در موضعی جایز باشد ص: 55
صفحه 50 از 275
منع مردان هم در مواضعی جایز خواهد بود.
از این آیه استفاده میشود: ( 1) به پسر و دختر از ما ترك ابوین و اقربا ارث میرسد.
2) ارث زیاد باشد یا کم باید میان ذو الحقوق تقسیم گردد. )
3) جمله للرجال نصیب شامل انبیاء و غیر انبیاء هر دو میشود. )
و عمومیت را میرساند زیرا همگی داخل در کلمه رجال هستند و این دلیل است بر اینکه انبیاء هم مانند دیگران ارث میگذارند.
4) کلمه مفروضا میفهماند که اگر وارث دنبال سهم خود نرود حقش ساقط نمیشود زیرا واجب و ثابت شده است. )
(7)
ص: 56
ترجمه و شرح [منظوم .... ص : 56
نوبت آمد تا که از میراث و مال شرح سازیم از نساء و از رجال
رسم بود از جاهلیت در عرب که زن از میراث ماندي خشک لب
گر چه به میراث افزون در بسیج بر زن و کودك نمیدادند هیچ
مال گفتند آن برد که با عدو میتواند کرد نیرو رو برو
تا زمان هجرت این حکم عجب همچنین میبود جاري در عرب
تا زن اوس بن ثابت بر رسول روزي آمد مرده شوهر بس ملول
گفت رفت از دار دنیا شوهرم مانده سه دختر مراز او در حرم
من بسی مسکین او بس مالدار میبرند اموال او خویش و تبار
خواست ایشان را بنی گفتند زود آنچه اندر جاهلیت رسم بود
گفت باشد تا رسد فرمان حق آمد این آیت بنفی ما سبق
هست مردان را ز مال والدین بهره کوچک یا بزرگ از فرض عین
همچنین خویشانش از برنا و پیر هم بناتش از کبیر و از صغیر
مرد و زن باشند یک جا بهرهور بیش یا کم هر چه مانده است از پدر
این فریضه باشد از حق در نصیب فرض یعنی بر بعید و بر قریب
آمد این آیت چو بر خیر بشر کرد در دم آن جماعت را خبر
کاین چنین شد حکم نارید ار عبوس جمع سازید آنچه هست اموال اوس
(7)
ص: 57
شان نزول .... ص : 57
1) در کتاب در المنثور روایت شده شخصی از انصار بنام اوس فرزند صامت فوت کرد و همسري داشت بنام ام کجۀ و سه دختر از )
صفحه 51 از 275
او باقی مانده بود اما دو پسر عم وي بنام سوید و عرفطه بر حسب آئین جاهلیت ترکه اوس را گرفتند ام کجۀ نزد رسول اللّه رفت و
شکایت کرد حضرت دو پسر عم اوس را احضار نموده فرمودند: پروردگار ترکه و اموال اوس را براي دختران و همسر او قرار داده
است میفرماید: یُوصِیکُمُ اللَّهُ فِی أَوْلادِکُمْ ...
2) قتاده و ابن جریح و ابن زید گفتهاند: عرب جاهلیت به پسران ارث میدادند و به زنان و دختران ارث نمیدادند این آیه براي رد )
روش آنان نازل گردید ولی زجاج میگوید عرب به کسی ارث نمیداد مگر اینکه شمشیر زن و جنگی باشد و یا بتواند از حریم و
دارائی خود دفاع کند.
ص: 58
بحثی از نظر لغت و معنی .... ص : 58
قوله تعالی لِلرِّجالِ نَصِیبٌ.
رجل- یعنی مرد چنانکه در آیه 78 سوره هود میفرماید:
أَ لَیْسَ مِنْکُمْ رَجُلٌ رَشِیدٌ و جمعش رجال است چنانکه در آیه 46 سوره اعراف میفرماید:
وَ عَلَی الْأَعْرافِ رِجالٌ و گاهی از کلمه رجل و رجال مرد رشید و کامل و مردان دلیر و رشید اراده میشود و فقط مرد در مقابل زن
اراده نمیشود چنانکه در آیه 20 سوره یس و 23 سوره احزاب میفرماید:
وَ جاءَ مِنْ أَقْصَا الْمَدِینَۀِ رَجُلٌ یَسْعی مِنَ الْمُؤْمِنِینَ رِجالٌ صَدَقُوا ما عاهَدُوا اللَّهَ عَلَیْهِ. و از این ماده است:
رجلۀ- یعنی زنی که در بعضی حالات به مردان شباهت دارد چنانکه شاعر گفته: لم ینالوا حرمۀ الرجلۀ یعنی حرمت زن مردگونه را
درنیافتند و به آن نرسیدهاند.
رجل- به کسر راء و سکون جیم یعنی پا چنانکه در آیه 42 سوره ص میفرماید:
ارْکُضْ بِرِجْلِکَ یعنی با پایت قدم بزن و راه برو. و جمعش ارجل است چنانکه در آیه 195 سوره اعراف میفرماید:
أَ لَهُمْ أَرْجُلٌ یَمْشُونَ بِها.
راجل- یعنی پیاده و جمعش رجال است چنانکه در آیه 239 سوره بقره میفرماید: ص: 59
فَإِنْ خِفْتُمْ فَرِجالًا أَوْ رُکْباناً.
یعنی اگر از دشمن ترسیدید در حال پیاده و سواره نماز بخوانید. و نیز جمع راجل رجل به فتح را و کسر جیم نیز آمده است چنانکه
در آیه 64 سوره اسراء میفرماید:
وَ أَجْلِبْ عَلَیْهِمْ بِخَیْلِکَ وَ رَجِلِکَ یعنی با سواره و پیادهگانت بر آنها صیحه به زن.
رجالۀ یعنی پابرهنهها- رجیل یعنی پایدار و ثابت ارجل یعنی اسبیکه در پایش سفیدي هست و رجل ارجل یعنی مردي بزرگ پاي-
رجلۀ بکسر اول یعنی راه طی شده مرجل یعنی دیگ غذا بر اجاق.
و در ضمن آیات قرآن در معانی مختلفی بکار برده شده از آن جمله است:
1) بمعنی شخص چنانکه در آیه 4 سوره احزاب میفرماید: )
ما جَعَلَ اللَّهُ لِرَجُلٍ مِنْ قَلْبَیْنِ فِی جَوْفِهِ.
یعنی خداوند متعال در درون بدن شخص و انسان دو قلب قرار نداده است.
2) به معنی ابو مسعود ثقفی و ولید بن مغیره چنانکه در آیه 31 سوره زخرف میفرماید: )
صفحه 52 از 275
وَ قالُوا لَوْ لا نُزِّلَ هذَا الْقُرْآنُ عَلی رَجُلٍ مِنَ الْقَرْیَتَیْنِ عَظِیمٍ.
یعنی کافران گویند چرا این قرآن بر آن دو نفر یعنی ابو مسعود ثقفی و ولید بن مغیره که از بزرگترین افراد شهر مکه و طایف
هستند نازل نشده است.
3) به معنی بنی آدم چنانکه در آیه 2 یونس میفرماید: )
أَ کانَ لِلنَّاسِ عَجَباً أَنْ أَوْحَیْنا إِلی رَجُلٍ مِنْهُمْ أَنْ أَنْذِرِ النَّاسَ.
یعنی آیا مردم تعجب کردند از اینکه ما یکی از افراد بنی آدم را به وحی و رسالت برگزیدم که تا خلق را از عذاب روز قیامت
بترساند. ص: 60
4) به معنی فردي است به نام خربیل چنانکه در آیه 28 سوره مؤمن میفرماید: )
وَ قالَ رَجُلٌ مُؤْمِنٌ مِنْ آلِ فِرْعَوْنَ.
یعنی مرد با ایمانی (خربیل) که از آل فرعون بود به فرعونیان گفت پروردگار من خداست نه فرعون میکشید؟
5) به معنی دو برادر از قوم بنی اسرائیل چنانکه در آیه 32 سوره کهف میفرماید: )
وَ اضْرِبْ لَهُمْ مَثَلًا رَجُلَیْنِ یعنی اي رسول ما حکایت آن دو مرد مؤمن و کافر بنی اسرائیلی را براي امت مثال بیاور.
6) به معنی یوشع و کالب چنانکه در آیه 23 سوره مائده میفرماید: )
قالَ رَجُلانِ مِنَ الَّذِینَ یَخافُونَ یعنی دو مرد خدا ترس یعنی یوشع و کالب گفتند شما براي مبارزه با فرعون و فرعونیان از این طریقی
که خدا فرموده وارد شوید که محققا پیروز خواهید شد.
7) به معنی حبیب نجار چنانکه در آیه 20 سوره یس میفرماید: )
وَ جاءَ مِنْ أَقْصَا الْمَدِینَۀِ رَجُلٌ یَسْعی قالَ یا قَوْمِ اتَّبِعُوا الْمُرْسَلِینَ.
8) به معنی بت چنانکه در آیه 76 سوره نحل میفرماید: )
وَ ضَ رَبَ اللَّهُ مَثَلًا رَجُلَیْنِ أَحَدُهُما أَبْکَمُ لا یَقْدِرُ عَلی شَیْءٍ وَ هُوَ کَلٌّ عَلی مَوْلاهُ ( 9) به معنی شخصی به نام خرقیل چنانکه در آیه 20
سوره قصص میفرماید:
وَ جاءَ رَجُلٌ مِنْ أَقْصَی الْمَدِینَۀِ یَسْعی
10 ) به معنی کافر چنانکه در آیه 29 سوره زمر میفرماید: ص: 61 )
ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا رَجُلًا فِیهِ شُرَکاءُ مُتَشاکِسُونَ وَ رَجُلًا سَلَماً لِرَجُلٍ هَلْ یَسْتَوِیانِ مَثَلًا.
یعنی خداوند براي کفر و ایمان مثل فرد کافر را زده است که ارباب گوناگون دارد که همه که تسلیم امر یک فرد است پس آیا این
دو شخص یکسان و همانند هستند؟
و کلمه رجل و رجال در ضمن آیات قرآن به معنی پیاده روندگان- شوهر- جنس مذکر- اهل مسجد قبا- یاران پیغمبر اکرم-
کسانی که نماز پنجگانه یومیه را به موقع بجا میآورند- فرشتگان- مستضعفین- درماندگان مسلمان- پیامبران نیز بکار برده شده
است که ما بخاطر اختصار از ذکر آیات آنها صرف نظر کردیم.
(7)
ص: 62
[سوره النساء ( 4): آیه 8] .... ص : 62
اشاره
صفحه 53 از 275
اشاره
( وَ إِذا حَضَرَ الْقِسْمَۀَ أُولُوا الْقُرْبی وَ الْیَتامی وَ الْمَساکِینُ فَارْزُقُوهُمْ مِنْهُ وَ قُولُوا لَهُمْ قَوْلًا مَعْرُوفاً ( 8
ترجمه و شرح .... ص : 62
نظر بر اینکه آئین ارث بردن موجب آن میشود که بعضی از خویشان مانع ارث بردن خویشان دیگر میباشد لذا خداوند متعال در
این آیه مبارکه بیان میکند که اگر در مجلس تقسیم ارث خویشاوندان محروم مانده و کودکان بیسرپرست و مستمندان حاضر
شدند براي آنان نیز قسمتی از ترکه را منظور دارید تا بدینوسیله جلو تحریک حس حسادت و کینهتوزي آنان را بگیرید سپس
میفرماید علاوه بر جنبه مادي از سرمایههاي اخلاقی خود نیز براي جلب محبت آنان استفاده نموده و یا طرز شایسته با آنان سخن
بگوئید اینک میفرماید:
و چون در موقع تقسیم میراث و ما ترك متوفی خویشاوندان دور میت که حق ارث ندارند و همچنین کودکان پدر مرده و مستمندان
حضور داشته باشند و متوقع گرفتن چیزي از آن مال باشند به آنها هم از آن مال عطا کنید و با آنان به طرز شایسته سخن بگوئید و
از کمی عطا و بخشش عذر و پوزش بخواهید باشد که این عمل شما آنها را دلگرم و مسرور سازد و کینهاي در دلها باقی نگذارد از
این آیه استفاده میشود: ص: 63
به خویشان و یتیمان و فقیران غیر وارث در صورتی که موقع تقسیم ارث در جلسه باشند باید سهمی منظور گردد.
البته این در صورتی است که ارث برنده صغیر و کودك نباشد و گر نه جایز نیست که از سهم و بهره و ارث به آنان چیزي داده
شود ولی شایسته است که ولی و سرپرست صغیر از ایشان عذرخواهی کرده و بگوید: اگر این مال از آن من بود به شما میدادم.
(8)
ترجمه و شرح [منظوم .... ص : 63
ور شود حاضر به قسمت ز اقربا وز یتیمان و مساکن بر شما
پس دهید آن جمله را چیزي ازو سویشان آرید گفتاري نکو
یعنی از آنها که ذي حق نیستند و ارث میت به مطلق نیستند
بهرهگر بدهید ایشان را بجاست وین به عنوان تصدق یا عطاست
گفتهاند این بود واجب در نخست لیک این با نظم کل ناید درست
بلکه این بر محض تأکید از حق است بر مساکین فضل وجود الیق است
نه که واجب بود و شد نسخ این خطاب همچنین باقی است تا یوم الحساب
باقی امانی بوجه واجب است بل چو واجب محکم است و غالب است
(8)
ص: 64
بحثی از نظر لغت و معنی .... ص : 64
صفحه 54 از 275
قوله تعالی وَ إِذا حَضَرَ الْقِسْمَۀَ.
قسم- به فتح اول و سکون دوم و قسمۀ به معنی تجزیه و افراز است چنانکه در آیه 32 سوره زخرف میفرماید:
نَحْنُ قَسَمْنا بَیْنَهُمْ مَعِیشَتَهُمْ فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا.
و کلمه قسمۀ هم مصدر آمده چنانکه در آیه مورد بحث مذکور شد و هم به معنی مفعول بکار برده شده چنانکه در آیه 28 سوره
قمر میفرماید:
وَ نَبِّئْهُمْ أَنَّ الْماءَ قِسْمَۀٌ بَیْنَهُمْ یعنی بگو که آب میان آنها و شتر صالح مقسوم شده است- و از این ماده است:
مقسم یعنی تقسیم کننده و جمعش مقسمات است چنانکه در آیه 4 سوره زاریات میفرماید: فَالْمُقَسِّماتِ أَمْراً یعنی سوگند به آنها که
پخش کنندگان امورند.
مقسوم- یعنی پخش شده- جدا شده چنانکه در آیه 44 سوره حجر میفرماید:
لِکُلِّ بابٍ مِنْهُمْ جُزْءٌ مَقْسُومٌ یعنی جهنم را هفت در است و براي هر دري از آنها بهرهاي معین است.
اقتسام یعنی بخش بخش کردن و بهم سوگند خوردن. اسم فاعلش مقتسم و جمعش مقتسمون است چنانکه در آیه 90 سوره حجر
میفرماید:
کَما أَنْزَلْنا عَلَی الْمُقْتَسِمِینَ یعنی آنگونه که بر بخش کنندگان فرو فرستادیم استقسام طلب قسمت کردن چنانکه در آیه 3 سوره
مائده میفرماید:
وَ أَنْ تَسْتَقْسِمُوا بِالْأَزْلامِ یعنی و اینکه تقسیمبندي کنید با چوبههاي تیر.
(9)
ص: 65
[سوره النساء ( 4): آیه 9] .... ص : 65
اشاره
( وَ لْیَخْشَ الَّذِینَ لَوْ تَرَکُوا مِنْ خَلْفِهِمْ ذُرِّیَّۀً ضِعافاً خافُوا عَلَیْهِمْ فَلْیَتَّقُوا اللَّهَ وَ لْیَقُولُوا قَوْلًا سَدِیداً ( 9
ترجمه و شرح .... ص : 65
خداوند در این آیه مبارکه مجددا در باره مسأله یتیمان بازگشته و مردم را از خوردن مال یتیم میترساند و وجدان آدمی را با
یادآوري مهر پدري و مهربانی فطري که انسان نسبت به فرزندان خود دارد بیدار میکند و بدینوسیله دست بدل حساس پدران زده
و آنان را به یاد فرزندان ناتوان پر و بال شکسته خود میاندازد که کسی در بند آنان نیست و پشت و پناهی ندارند تا به این ترتیب
مهر آنان را نسبت به این یتیمان که قضا و قدر کارشان را پس از یتیم شدن به دست ایشان سپرده برانگیزد از کجا که فردا کودکان
ایشان نیز بدست مردم زنده دیگري سپرده نشوند حالا که چنین است باید سرپرستان ایتام از مخالفت با احکام الهی بترسند و با
یتیمان با زبان ملایم و عباراتی سرشار از عواطف انسانی حرف بزنند تا ناراحتی درونی آنان بدینوسیله التیام پذیرد و در ساختمان
آینده آنها نیز مؤثر واقع شود اینک میفرماید: اگر کسی بمیرد و وارثش یتیمی باشد و کسی براي ولایت آن کودك یتیم معین
صفحه 55 از 275
شده باشد که میراث او را حفظ کند این کس که در حجر او یتیمی است و ولی آن یتیم است بایستی معامله او با این یتیم چنان
، باشد که اگر خود بمیرد و طفل یا اطفال صغیري بگذارد و در موقع وفات بیم فقر و یا تضیع أنوار العرفان فی تفسیر القرآن، ج 8
ص: 66
مال اطفال خود را پس از خود داشته و بترسد که کسی نباشد اولاد او را تکفل کند یا به آنها پس از او ستم شود باید همین ترس را
نسبت به یتیمانی که تحت تکفل اوست داشته باشد یعنی به او ستم نکند و مالش را ضایع نسازد و با این یتیمان طوري معامله کند
که مایل است پس از مرگ وي با یتیم او بکنند و چنین اشخاصی که ولایت یتیم صغیر را بعهده دارند باید تقوي پیشه کنند و از
عذاب خدا بترسند و گفتار آنها گفتار قویم و موافق با دین بوده باشد و سعی داشته باشد با یتیمان مردم با نرمی و محبت سخن
بگویند و چنان باشد که با اولاد خود سخن میگویند از این آیه استفاده میشود:
1) باید با یتیمان به حق و عدالت رفتار نمود و با آنها با زبان ملایم و عباراتی سرشار از عواطف انسانی سخن گفت. )
2) از مکافات عمل باید غافل نشد. )
3) چیزي را که انسان بخود روا نمیداند به دیگري نیز نه پسندد. )
(9)
ص: 67
ترجمه و شرح [منظوم .... ص : 67
باید از اولاد خود دارند بیم که شوند از بعد ایشان چون یتیم
گر که میترسید ز ایشان بعد مرگ ناتوان مانند هم بیعیش و برگ
در چنین بزمی اگر وارد شوند شادمان گردند یا آیس روند
هر چه بر اولاد خود خواهید آن هم کنید آن بر یتیم دیگران
گر که نپسندیدشان خوار و حقیر پس بخواري ننگرید اندر فقیر
گر ز حق ترسید و آن روز شدید بر یتیم آئید با قولی سدید
(9)
بحثی از نظر لغت و معنی .... ص : 67
قوله تعالی وَ لْیَقُولُوا قَوْلًا سَدِیداً.
سد- یعنی مانع، حائل بین دو چیز چنانکه در آیه 9 سوره یس میفرماید:
وَ جَعَلْنا مِنْ بَیْنِ أَیْدِیهِمْ سَ  دا وَ مِنْ خَلْفِهِمْ سَ  دا فَأَغْشَ یْناهُمْ در این آیه اثر معاصی که مانع از قبول حق است سد نامیده شده حقا که
، گناهان مانند سد محکمی از قبول حق و حقیقت مانع میشوند و راه آن را مسدود میکنند. أنوار العرفان فی تفسیر القرآن، ج 8
ص: 68
بنظر بعضی از لغویین سد به فتح سین و بضم آن هر دو به یک معنی است ولی به عقیده عدهاي از نویسندگان سد با ضمه حرف
سین دیوار و مانع طبیعی است اما سد با فتح این سین مانعی است ساختگی و مصنوع از این ماده است:
صفحه 56 از 275
سدة مثل ظلۀ سایبانی است که بر درگاه خانه براي حفاظت از باران ساخته میشود و کلمه سدة به خود درب نیز تعبیر شده است
چنانکه فقیري که برایش درب باز نمیشود میگویند: سدد السلطان سداد و سدد بمعنی استقامت و پایداري است ولی سداد بکسر
سین چیزي که سوراخ و یا مرز یک کشور را با آن میبندند و همچنین بطور استعاره بچیزیکه مانع فقر باشد و نیازمندي را رفع کند
گفته میشود سدید یعنی محکم و استوار و قول صواب که باطل را در آن راهی نیست چنانکه در آیه 70 سوره احزاب میفرماید:
یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ قُولُوا قَوْلًا سَدِیداً.
یعنی همیشه سخنی محکم و استوار و مستدل بگوئید.
ص: 69
[سوره النساء ( 4): آیه 10 ] .... ص : 69
اشاره
( إِنَّ الَّذِینَ یَأْکُلُونَ أَمْوالَ الْیَتامی ظُلْماً إِنَّما یَأْکُلُونَ فِی بُطُونِهِمْ ناراً وَ سَیَصْلَوْنَ سَعِیراً ( 10
ترجمه و شرح .... ص : 69
آیه شریفه کسانی را که اموال یتیمان را بناحق تصرف نموده و کودکان پسر و دختر را از سهم ترکه پدران و مادران محروم کرده و
بطریقی اموال آنان را حیف و میل میکنند تهدید نموده و بیان میکند که این متجاوزین بحقوق یتیمان هرگز مپندارند که بر اموال
آنها بدون مزاحمت دست یافته و اموال آنان را بطور گوارا خوردهاند بلکه در حقیقت آتشی است که بدرون خود فرو برده و هنگام
رستاخیز نیز سیرت آن ظهور خواهد کرد گر چه چهره ظاهري عملشان بهرهگیري از غذاهاي لذیذ و رنگین است اما چهره واقعی
این غذاها آتش سوزان است که در روز رستاخیز آشکار میشود اینک میفرماید: آنکه دارائی یتیمان را از روي ظلم و ستم
میخورند جز این نیست که آتش میخورند و شکمهایشان پر از آتش میگردد و بزودي آنها را به آتش با التهاب میافکنند و در
آن آتش سوزان میسوزند.
از این آیه استفاده میشود: عمل نیک و بد در روان انسان ذخیره و انباشته شده و بر حسب اقتضاء رو برشد خواهد گذارد و سیرت
و رشد حقیقی آن هنگام ص: 70
رستاخیز است که بصورت نعمت و یا نقمت ظاهر گشته و مسأله تجسم اعمال را تشکیل میدهد.
(10)
ترجمه و شرح [منظوم .... ص : 70
و آنکه اموال یتیمان از ستم میخورد ناراست او را در شکم
اندر آید زود در نار سعیر و ان تکافی باشد او را ناگزیر
(10)
صفحه 57 از 275
شان نزول .... ص : 70
به نظر مقاتل بن حیان این آیه در باره مردي از غطفان که به او مرثد بن زید میگفتند نازل شده است زیرا او برادرزاده یتیمی داشت
و دارائی آن یتیم در تصرف مرثد قرار گرفته بود و هر چه میخواست از آن مال استفاده میکرد و میخورد لذا خداوند آیه را نازل
فرمودند تفاسیر کشف الاسرار و روض الجنان نیز این سبب نزول را نوشتهاند.
ص: 71
بحثی از نظر لغت و معنی .... ص : 71
قوله تعالی وَ سَیَصْلَوْنَ سَعِیراً.
سعر یعنی فروزان شدن آتش و فروزاندن آن به نظر راغب سعر التهاب و شعلهور شدن آتش است و ثلاثی مجرد و باب تفعیل و
افعال آن هم به معنی افروختن است چنانکه در آیه 12 و 13 سوره تکویر میفرماید:
وَ إِذَا الْجَحِیمُ سُعِّرَتْ- وَ إِذَا الْجَنَّۀُ أُزْلِفَتْ از کلمه اذا که شرط مستقبل است فهمیده میشود که جهنم هنوز افروخته نشده و در آینده
فروزان خواهد گردید. و از این ماده است:
مسعر یعنی چوبی که افروخته شود.
سعیر یعنی شعلهور، افروخته، مشتعل و یکی از نامهاي جهنم است چنانکه در آیه 11 سوره فرقان میفرماید:
وَ أَعْتَدْنا لِمَنْ کَ ذَّبَ بِالسَّاعَۀِ سَعِیراً و جمعش سعر بضم سین و عین جمع سعیر که فقط دو بار در ضمن آیات قرآن آمده است
چنانکه در آیه 24 و 47 سوره قمر میفرماید:
فَقالُوا أَ بَشَراً مِنَّا واحِداً نَتَّبِعُهُ إِنَّا إِذاً لَفِی ضَ لالٍ وَ سُعُرٍ- إِنَّ الْمُجْرِمِینَ فِی ضَ لالٍ وَ سُعُرٍ اما به نظر بعضی از لغویین کلمه سعر در آیه
اول مفرد و به معنی جنون و یا رنج است یعنی قوم ثمود گفتند آیا بشري را که یکی از ماست پیروي کنیم در این صورت در
گمراهی و دیوانگی هستیم ولی در آیه دوم بنظر همه مفسرین جمع سعیر است یعنی گناهکاران در گمراهی از سعادت و در
آتشهاي افروختهاند.
ص: 72
توضیحات .... ص : 72
1) قوله تعالی لِلرِّجالِ نَصِیبٌ مِمَّا تَرَكَ الْوالِدانِ وَ الْأَقْرَبُونَ. )
طبقات ارث در ارحام سه طبقه است و با وجود طبقه مقدم طبقه مؤخر ارث نمیبرند طبقه اول پدر و مادر و اولاد هر چه پائین روند
طبقه دوم اجداد و جدات هر چه بالا روند و اخوه و اخوات و اولاد آنها طبقه سوم اعمام و عمات و اخوال و خالات و اولاد آنها
است. وارث آنها بعضی بالنصیب است و بعضی بالفرض و فرض هم نصف و ثلث و ثلثین و سدس است بنابر اختلافیکه بین فقهاء
است و اما وارث در غیر ارحام آنهم دو قسم است قسمت اول زوجین که با جمیع طبقات شرکت دارند وارث آنها نصف و ربع و
ثمن است و قسمت دوم که پس از فقدان ارحام ارث میبرند سه طبقهاند ( 1) معتق ( 2) ضامن جریره ( 3) امام که وارث من لا وارث
له است و مراد از اقربین اولاد و اخوة و اخوات و اعمام و عمات و اخوال و خالات و اولاد آنها است و ذکر والدین با اینکه آنها هم
صفحه 58 از 275
داخل اقربین هستند بخاطر اهمیت و اقربیت آنها است نسبت به سایر اقارب میت.
تفسیر ابو السعود مینویسد: کلمات ممّا قل منه او کثر ... در این آیه مبارکه اشاره است بر اینکه اموال براي همه وارثها است و
اختصاص ندارد بعضی از اموال به بعضی از ورثه مانند اسب و اسلحه به پسر بزرگ.
خلاصه در این آیه شریفه خداوند متعال یک حکم کلی و قاعده تازه که در اذهان مکلفین آن زمان ناآشنا بوده بیان شده است زیرا
حکم وراثت بطرزیکه در اسلام تشریع شده است پیش از آن سابقه نداشته بلکه شیوه محروم نمودن عدهاي از وراثت در میان مردم
مانند یک عادت و طبیعت ثانوي بوده بطوریکه اگر خلاف ص: 73
آن را از کسی میشنیدند روحشان متأثر و عواطفشان جریحهدار میشد لذا زنان و کودکان را از ارث محروم میساختند و ثروت
میت را در میان مردان دورتر تقسیم میکردند تا اینکه خداوند متعال با ارسال این آیه روي این قانون غلط خط بطلان کشیده و
دستور داد مردان سهمی از اموالی که پدر و مادر و نزدیکان به جاي میگذارند دارند و زنان نیز سهمی خواه کم باشد یا زیاد.
2) قوله تعالی وَ إِذا حَ َ ض رَ الْقِسْمَۀَ أُولُوا الْقُرْبی وَ الْیَتامی وَ الْمَساکِینُ عدهاي از مفسرین معتقدند که این آیه با آیات ارث نسخ شده )
است ولی اکثر مفسرین نوشتهاند که این آیه غیر منسوخ است زیرا هیچگونه تضادي میان این آیه و آیات مربوط به ارث وجود
ندارد و گفتهاند جمله فارزقوهم مفید وجوب نیست و براي استحباب است یعنی اگر هنگام تقسیم اموال خویشاوندان شما و یتیمان و
بیچارگان حاضر شدند بهتر آن است که به آنها نیز بهرهاي برسانید در صورتی که اگر یک حکم وجوبی بود لازم بود مقدار و
حدود آن تعیین میگردید نه به اختیار وارثان واگذار میشد. و همچنین در مورد خطاب جمله فارزقوهم نیز میان مفسرین اختلاف
است بنظر طبرسی روي سخن با کسی است که هنگام وفات و موقع ظهور آثار مرگ اگر بخواهد وصیت کند او موظف است که
براي این اشخاص در صورتی که از ارث محروم باشند چیزي وصیت کند ابن عباس و سعید بن مسیب و اکثر مفسرین نیز این نظریه
را اختیار کردهاند اما بعضی از مفسرین گفتهاند روي سخن با وارثان است که هنگام تقسیم اموال به این سه دسته هم سهمی عطا
کنند و این قول با جملهاي اذا حضر القسمۀ مناسبتر است. و در معنی جمله و قولوا لهم قولا معروفا نیز بین مفسرین اختلاف است
بنظر سعید بن جبیر خداوند متعال به ولی میت امر کرده در صورتی که ورثه صغیر باشند به ذوي القربی و ایتام و مساکین بگوید
اینها مال یتیمان است و شما را در آن حقی نیست لذا من ص: 74
نمیتوانم چیزي از آن را به شما بدهم یا بنا به قولی شخصی که وصیت میکند باید در حق این عده دعا کند که خداوند آنها را
بینیاز گرداند و به عقیده ابن عباس و سعید بن مسیب منظور این است که وصیت کننده باید براي خویشاوندان خود وصیت کند و
با غیر خویشاوندان سخن نیکو بگوید یا بقول دیگر چون آیه راجع بوصی است لذا او باید به این جماعت با کلام نیکو سخن بگوید
و در باره آنها به غنا و ثروت و امثال آن دعا کند.
3) قوله تعالی وَ لْیَخْشَ الَّذِینَ لَوْ تَرَکُوا مِنْ خَلْفِهِمْ ذُرِّیَّۀً ضِ عافاً این آیه متضمن تهدید و تنذیر اولیاء کودکان بیپدر است و آنان را )
توصیه میکند که در باره حقوق و اموال کودکان رعایت کامل و دقت بیشتري داشته باشند و همچنین اولیاء خیانتکار را تهدید
نموده و به کیفر خیانتشان تذکر داده است.
تفسیر ابو الفتوح در معنی آیه مزبور چهار قول نقل کرده است:
1) به عقیده عبد اللّه عباس و سعید بن جبیر و سدي و مجاهد و ضحاك معنی آیه چنین است در وصیت زیاده روي نکنند و بیش )
از ثلث براي مصارف معین نکنند تا به وارثان زیان نرسد ( 2) به نظر حسن بصري مقصود این است: آنهائی که به بالین محتضر جمع
میشوند و او را نصیحت میکنند که ما ترك خود را براي فقراء معین کن و وارثان را خدا کافی و نگاهدارنده است این مردم
بترسند که اگر خودشان چند فرزند بیچاره داشته باشند براي آنها چه میکنند نسبت به دیگران هم همان را نصیحت کرده و
راهنمائی کنند. ( 3) ابن عباس گفته روي سخن در این آیه با سرپرستان یتیمان است که آنها را خوب مواظبت کنند بطوریکه اگر
صفحه 59 از 275
خود بمیرند و چند فرزند بیچاره بگذارند چه انتظار از دیگران دارند همانطور هم خودشان با یتیمان دیگران رفتار نمایند. ( 4) و به
اعتقاد بعضی از مفسرین معنی آیه این است: مردم بترسند که اگر از خودشان بچههاي ناتوان و بیسرپرست بماند به کجا باید
پناهنده بشوند؟ پس مردم را از وصیت براي یتیمان و فقراء ص: 75
جلوگیري نکند. خلاصه باید سرپرستان یتیمان از مخالفت با احکام و دستورات الهی بترسند و با یتیمان با زبان ملایم و عباراتی
سرشار از عواطف انسانی سخن بگویند و طوري با آنها رفتار کنند که دوست میدارند با یتیمانشان همانطور رفتار نمایند.
4) قوله تعالی إِنَّ الَّذِینَ یَأْکُلُونَ أَمْوالَ الْیَتامی ظُلْماً. )
این آیه گروهی را که کودکان پسر و دختر را از سهم ترکه پدران و مادران خود بیبهره نموده و بطریقی اموال آنان را حیف و میل
میکنند تهدید کرده و میفرماید: هرگز مپندارند که بر اموال کودکان بدون مزاحمت دست یافته و آنان را تیره بخت و دچار فقر
نمودهاند و اموال آنان را بطور گوارا خوردهاند بلکه در حقیقت آتشی است که بدرون خود فرو برده و هنگام رستاخیز نیز سیرت
آن ظهور خواهد کرد و بصورت شعلههاي آتشین از درون خیانتکاران زبانه خواهد کشید یعنی آنانکه مال یتیم را میخورند گر چه
چهره ظاهري عملشان بهرهگیري از غذاهاي لذیذ و رنگین است اما چهره واقعی این غذاها آتش سوزان است و همین چهره است
که در قیامت آشکار میشود.
حسان ابن ابی سنام شصت سال گوشت چاق نخورد و آب سرد ننوشید و شب به پهلو نخوابید و پس از مردن او را به خواب دیدند
و حالش را پرسیدند گفت آسودهام ولی در زندانم زیرا سوزنی به عاریه گرفتم و آن را پس ندادم. عیسی مسیح بگورستانی
گذشت و آواز داد مردي سر از گور برآورد و گفت من حمال و باربر بودم روزي از هیزمی که براي صاحبش میبردم خلال
دندانی کندم و هنوز به آن گرفتارم.
روح البیان مینویسد: ابراهیم ادهم گفت زهد سه مرتبه دارد اول زهد واجب و آن خودداري کردن از حرام است دوم زهد فضل و
آن خودداري از حلال است. ( 3) زهد سلامت از آفات روحی است که بوسیله خودداري از چیزهاي مشبته حاصل میگردد.
ص: 76
روایات .... ص : 76
1) در کتاب معانی روایت شده که عبد الاعلی گفته که امام جعفر صادق علیه السلام فرمودند: هر که ستم کند پروردگار بر او )
ظالمی را مسلط میکند که بر او و یا بر فرزندان و یا بر نوادههاي او ستم کند راوي میگوید بخاطرم خطور کرد که ظالم ستم نموده
چگونه فرزندان او گرفتار ستمگر شوند اما پیش از آنکه سؤال کنم حضرت آیه وَ لْیَخْشَ الَّذِینَ لَوْ تَرَکُوا مِنْ خَلْفِهِمْ را قرائت نمود.
2) تفسیر عیاشی از امام جعفر صادق و حضرت رضا علیهما السلام روایت کرده که فرمودند: خداوند براي کسانیکه اموال کودکان )
را حیف و میل کنند دو عقوبت مقرر فرموده: موقع رستاخیز کیفر آنان آتش است و در این جهان بر حسب آیه: وَ لْیَخْشَ الَّذِینَ لَوْ
تَرَکُوا آن است که پروردگار بر فرزندان آنان مسلط میکند کسانی را که بر آنان ستم نمایند.
3) مجمع البیان در ذیل قولا سدیدا از پیغمبر اکرم روایت کرده که آن حضرت فرمودند: هر کس بخواهد از جهنم بر کنار گشته و )
داخل بهشت گردد باید اول به توحید و نبوت شهادت بدهد و در مرتبه دوم با مردم طوري رفتار کند که دوست میدارد دیگران با
او چنان رفتار کنند.
4) از امام محمد باقر علیه السلام روایت شده که پیغمبر فرمودند: روز قیامت گروهی از قبر بلند میشوند در حالی که آتش از )
دهانشان شعلهور است مردم پرسیدند اینها چه مردمانی هستند رسول اکرم در جواب آنان آیه یَأْکُلُونَ فِی بُطُونِهِمْ ناراً را قرائت
فرمودند. ص: 77
صفحه 60 از 275
5) عیاشی به سند خود از ابو بصیر روایت کرده که به حضور حضرت امام جعفر صادق عرض کردم خداوند شما را باقی بدارد )
بفرمائید کمترین گناهی که انسان را داخل جهنم میکند چیست فرمود هر کس یک درهم از مال یتیم را بخورد سپس فرمود ما
یتیم هستیم و هر کس یک درهم از خمس را که مال ما است بخورد داخل جهنم خواهد شد.
6) زراره میگوید: از امام جعفر صادق علیه السلام راجع به گناهان کبیره جویا شدم فرمود از جمله گناهان کبیره آن است که )
کسی مال یتیم را از طریق ظلم و ستم بخورد.
ص: 78
تجزیه و ترکیب .... ص : 78
قوله تعالی لِلرِّجالِ نَصِ یبٌ مِمَّا تَرَكَ الْوالِدانِ وَ الْأَقْرَبُونَ للرجال خبر است مقدم و متعلق به عامل مقدر و کلمه نصیب مبتداء است
مؤخر و مما ترك متعلق است به کلمه نصیب و کلمه نصیبا حال است براي ضمیري که در کلمه قل او کثر میباشد و به قول اخفش
منصوب به فعل مقدر است یعنی جعل ذلک نصیبا مفروضا و ضمیر کلمه منه به مال متروك برمیگردد. در این آیه با آنکه به
مقتضاي وجود حرف عطف و عدم تکرار جاي اضمار است جمله را تکرار نموده تا حق تصریح و کاملا ادا شده باشد و دیگر جاي
ابهامی باقی نماند و همچنین ذکر نصیبا تأکید بر تأکید و تنصیص مضاعف است بر اینکه سهام جداگانه و معین است و قابل ابهام یا
اشتباه نمیباشد.
قوله تعالی وَ لْیَخْشَ الَّذِینَ لَوْ تَرَکُوا مِنْ خَلْفِهِمْ ذُرِّیَّۀً ضِ عافاً مفعول کلمه و لیخش کلمه اللّه است که محذوف میباشد کلمه لو با
آنچه در حیز آن است صله است براي الّذین و تقدیرش این است.
و لیخش الّذین حالهم و وصفهم انّهم لو شارفوا ان یخلفوا ذریّۀ ضعافا فهم خافوا علیهم الضیاع.
قوله تعالی إِنَّ الَّذِینَ یَأْکُلُونَ أَمْوالَ الْیَتامی ظُلْماً.
کلمه ظلما حال است براي کلمه یأکلون و تقدیر جمله چنین است:
تمیز بودن آن است یا منصوب است بنا بر مصدریت یعنی:
و در جاي خبر ان میباشد. « انّ الّذین یظلمون فی اموالهم ظلما انّما یأکلون فی بطونهم نارا »
ص: